اصطلاحات مهم و ضروری زبان عربی برای سفرهای زیارتی
برای اکثر مردم حداقل یکبار سفر زیارتی خارج از کشور پیش آمده است به هر حال در این سفرها لازم میشود که با مردم آن سرزمین گفت و گو کنیم .دانستن برخی اصطلاحات پُرکاربرد عربی میتواند در این سفرهای معنوی برای ارتباط بهتر با مردمان آن سرزمین موثر واقع شود.
امروزه اهمیت سفر به اماکن مقدس مکه و مدینه در سرزمین حجاز، و نیز عراق وسوریه بر کسی پوشیده نیست، و از آنجا که مردم این کشورها عرب زبان هستند آموختن مکالمات اولیه برای فارسی زبانان امری اجتناب ناپذیر است، زیرا اغلب دیده میشود هموطنان ما به علت ناآشنایی با این زبان، در رفع نیازهای خود با دشواریهایی مواجه میشوند. در گفتگوهای روزمره عربی برخی از جملات و عبارات کاربرد بیشتری دارند، به همین سبب به حافظه سپردن آنها ضرورت دارد. ما در این مطلب سعی داریم کلمات و عبارات ضروری را به شما اموزش دهیم :
ترجمه عبارات به عربی | عبارات فارسی |
عفواً خَلّینی آنی هم اَزُور | اجازه میدین من هم زیارت کنم؟ |
إللِّیلَه یِسِدُّونِ الحرم؟ | آیا امشب در حرم رو میبندن؟ |
أکُو باب ثانیه ؟ (ثانیه یعنی دومی | ببخشید درب ورودی دیگه ای وجود نداره؟ |
إتْرِیدُون إتْرُوحون ؟! لُو بَعَدکُم؟! | آیا شما میخواین برید؟ یا هنوز هستین؟ |
إلعَفو لِشْوَکِت گاعِد إهنانِه؟؟ | ببخشید شما تا کی اینجا نشسته اید؟ |
یِصیر اِشوَیَّه تِرجَع / تِتقَدَّم | میشه یه کم برید عقب تر / جلوتر |
تَعال لِهْنانِه / رُوح لِهْنَاکه | بیاید این ور تر / برید اون ور تر |
اِلعَفُوْ تِنْطینی مَکان (حتی آنی هم اَگعُد / اوگَف) | ببخشید ممکنه کمی به من هم جا بدید(که من هم بشینم / بایستم |
وِن إلگـَراج؟ | ببخشید گاراژ ماشین (ترمینال) کجاست؟ |
اَکو سِیارَهِ العَتَبه إلْسامرَه؟ | آیا حرم ماشین مخصوص برای بردن به سامرا داره؟ |
إشلون أروحِ إلْمسجدِ الکوفه؟ | چجوری میشه رفت مسجد کوفه؟ |
إژگد المَسافه بِیَن السهله و الکوفه؟ | ببخشید فاصله مسجد کوفه تا سهله چقدره؟ |
اکو سیارات بین الطریق؟ | بین راه ماشین هست سوار بشیم؟ |
وِین المَرافِق (تِکرَم وِین المرافق:گفتن تِکرَم در اول جمله مودبانه تر است | سرویس بهداشتی کجاست؟ |
إلعَفُو وِین المُستَوصِف / مُستَشفَه؟ | ببخشید درمانگاه / بیمارستان کجاست؟ |
إلعَفُو مِن وین باب الدُخول للِنِساء / ریاجیل؟ | ببخشید درب ورودی خانم ها/آقایان کدوم طرفه؟ |
یِسِدُّون بابِ الحَرَم وقتِ الصلاه؟(با لحن پرسشی) | موقع نماز درب حرم رو میبندند؟ |
السَّلامُ علیکمُ | سلام |
أَهْلا و سَهْلاً و مَرْحَباً | خوش آمدید |
حَیَّاکَ اللَّهُ | خداوند شما را حفظ کند |
کیفَ حالُکَ؟ کیْفَک؟، إِزَّیَّک؟ إِشْلُونَک؟ | حال شما چطور است؟ |
بِخَیْرٍ و الحمدُ لِلَّهِ….خوبم: کُوَیّس | الحمد لله خوبم |
ماکُوَیّس | خوب نیستم |
ما الخبرُ؟ ما أَخْبارُکَ؟ شو أَخْبارک؟ | چه خبر؟ |
أَعْتذِرُ منکَ لِلتَّأْخِیرِ. (أَرْجُو المَعْذِرَهَ) | از اینکه دیر شد از شما معذرت میخواهم |
إِنِّی آسِفٌ جداً | من خیلی متأسفم |
لَقَدْ سبَّبْتُ لکَ عَذاباً. أَزْعَجْتُکَ | موجب عذاب شما شدم |
لا ، لا، أبداً | نه ،نه، هرگز |
أنتَ إنسانٌ لَطِیفٌ جِدّاً؛ (أنتِ إنسانهٌ لَطِیفهٌ جِدّا)ً | شما انسان بسیار لطیفی هستید |
شُکراً لِإِطْرائِکَ | از تعریف شما سپاسگزارم |
اللَّهُ یُعْطِیکَ العافِیهَ | خداوند به شما سلامتی بدهد |
جَزاکُمُ اللَّهُ خیراً | خداوند به شما جزای خیر دهد |
تَفَضَّلْ بِالجُلُوسِ | بفرمایید بنشینید. |
أَرْجُوکَ | خواهش میکنم |
عَنْ إِذْنِکَ | با اجازه شما |
أنتَ تَعِیشُ فِی أَیَّهِ مَدِینَهٍ فی إیران؟ | شما در ایران در چه شهری زندگی میکنید؟ |
أنا أعِیشُ فِی مَدِینَهِ «…» التَّابِعَهِ لِمُحَافَظَهِ «…» | من در شهر «…» از توابع استان «…» زندگی میکنم |
شکراً | متشکرم |
طَیِّب، حَسَناً | بسیار خوب |
اللَّه یَسْلِمُکَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّهٍ | خداوند شما را از هر بلایی سلامت نگهدارد |
نَّکَ شابٌ وسیمٌ و مُثَقَّفٌ (مُتَعَلِّمٌ) و مِنْ عائلهٍ (أُسْرَهٍ) مُحْتَرَمه | شما جوانی، خوش رو، تحصیلکرده، و از خانواده محترمی هستید |
أَشْکُرُکَ لِعواطِفِکَ تِجاهی (نَحْوی) | از عواطف شما نسبت به خودم سپاسگزارم |
لا أَدْرِی کیفَ أَشْکُرُکَ یَا سیِّدی | سَرورم نمیدانم چگونه از شما سپاسگزاری کنم |
لا شکرَ للواجبِ (عَلَی الواجِبِ) | (وظیفه است) نیاز به تشکر ندارد |
مَتی سَجَّلتَ اِسْمَکَ فی قافِلَهِ الحُجَّاجِ؟ | کی (چه وقت) اسمت را در کاروان حجاج ثبت کردی؟ |
قَبْلَ شَهْرٍ تَقْرِیباً | تقریباً یک ماه پیشً |
هَلْ سَلمْتَ جَوازَ سفرِکَ اِلی رئیسِ القافِلَهِ (حَملدار) ؟ | گذرنامهات را به رئیس کاروان دادی؟ |
نَعَمْ،(أیوه) سَلَّمْتُهُ اِلَی رئیسِ القافِلَه.ِ | بله، آن را به رئیس کاروان دادم. |
هَلْ لدَیْکَ (عِنْدَکَ) الشَّهادهُ الصِّحیَّهُ؟ | گواهی بهداشتی دارید؟ |
نَعَمْ، (أیوه) لَدَیَّ (عِندی) الشَّهادَهُ الصِّحیَّه.ُ | بله، گواهی بهداشتی دارم. |
ما اسْمُکَ؟ و مِنْ أَیْنَ تَأْتِی؟ | اسم شما چیست و از کجا میآیید؟ |
اسمی محمدٌ مِن جمهوریّهِ مصرَ العربیّهِ | اسم من محمد و اهل جمهوری عربی مصر هستم |
کیفَ کانَتِ الرِّحْلَهُ؟ | سفر چطور بود؟ |
کانَتْ مُمتعهً جِدّاً | خیلی سودمند بود |
الحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی السَلامَه | رسیدن به خیر. (خدا را سپاس که سالم هستید). |
کیفَ مُنَاخُ هذِهِ المدینهِ؟ | آب و هوای این شهر چگونه است؟ |
لطیفٌ و رائعٌ جداً | بسیار خوب و دل انگیز است |
أینَ تَرُوحُ (تذهب) الآنَ؟ | لان کجا میروید؟ |
أَنا رائحٌَ (ذاهِبٌ) إِلَی الحَرَمِ | من به حرم میروم. |
ألستَ دلیلاً للسائحینَ؟ | آیا شما راهنمای جهانگردان نیستید؟ |
إذن هل تستطیعُ أَنْ تُرافِقَنِی؟ | در این صورت میتوانی مرا همراهی کنی؟ |
أنا بخدمتکَ (فی خدمتکَ) | من در خدمت شما هستم. |
مُنْذُ مَتَی و أنتَ هُنا؟ | چه مدتی است که در اینجا هستید؟ |
أنا هُنا مُنْذُ بِضْعَهِ أَیَّامٍ | من از چند روز پیش اینجا هستم |
أینَ عائِلَتُکَ؟ | خانوادهات کجاست؟ |
انا عازِبٌ (أَعْزَب) وحید | من مجرد و تنها هستم: |
هَلْ هذِهِ زیارتُکَ الأُولَی؟ | این اولین دیدار شماست؟ |
نَعَمْ، هذِهِ هی زیارتی الأُولَی | بله، این اولین دیدار من است |
یا سَلام | بَهبَه |
تَشْرَبُ الشَّایَ أو القهوه؟ | چای مینوشی یا قهوه؟ |
أشْرَبُ القهوه | قهوه مینوشم |
هَنِیئاً لَکَ | نوش جان، گوارا باد |
تَفَضَّلْ | بفرمائید |
سَلِمَتْ یَداکَ | دستت درد نکند |
أنا سَعِیدٌ بِلِقائِکُمْ | از دیدن شما خرسندم |
إذَنْ لاأُزاحِمُکَ (لا أُزْعِجُکَ)؛ (لا أُثَقِّلُ علیک) | پس مزاحم شما نمیشوم |
بَلِّغْ سَلامی إِلَی أُسْرَتِکَ (أَهْلِکَ)؛ سَلِّمْ لِی عَلَی… | سلام مرا به خانوادهات برسان… |
إِلی اللِّقاء والسَّلامُ عَلَیْکُم | به امید دیدار، خدا نگهدار |
وعلیکُم السَّلام أستودعُکَ اللَّه. | وعلیکم السلام، شما را به خدا میسپارم. |
دیدگاهتان را بنویسید