اصطلاحات رسمی و غیر رسمی زبان انگلیسی (پرتکرارترین ها)
یکی از مهم ترین بخش ها برای کسی که زبان انگلیسی یاد می گیرد، این است که ورودی خوبی داشته باشد. البته همه این ورودی ها یکسان نیستند. دو نوع پایه برای ورودی زبان انگلیسی وجود دارد: رسمی یا formal و غیر رسمی یا informal.
انگلیسی رسمی برای متن ها و تکست ها و شرایط “جدی” به کار می رود – مثلا در اسناد رسمی، کتاب ها، گزارشات خبری، مقالات ، نامه های اداری یا سخنرانی های رسمی. زبان انگلیسی غیر رسمی برای مکالمه های روزانه و در نامه های شخصی استفاده می شود.
در این قسمت از سایت نمونه ای از زبان رسمی انگلیسی را به شما نشان می دهیم که معمولا در کتاب ها دیده می شوند:
- As the price of five dollars was reasonable, I decided to make the purchase without further thought.
این جمله در حالت غیر رسمی کمی متفاوت خواهد بود. در این قسمت یک نمونه واقعی که از یک فرد آمریکایی شنیده شده را برای شما بیان می کنیم:
- It was, like, five bucks, so I was like “okay”.
شما باید به خوبی زبان انگلیسی رسمی را بلد باشید، زیرا قرار است کتاب بخوانید، ارائه های تجاری داشته باشید یا یک نامه رسمی بنویسید . همچنین باید زبان انگلیسی غیر رسمی را هنگام گفتگو با فرد انگلیسی زبان در شرایط مختلف استفاده کنید.
تفاوت بین زبان رسمی و غیر رسمی در انگلیسی
زبان رسمی | زبان غیر رسمی |
|
|
|
|
Toyota’s US sales bounced back in March as substantial discounts helped to win back customers who had been shaken by the firm’s mass safety recalls. |
Did you see Toyota’s sales figures? Looks like the discounts have actually worked. |
:رسمی) I’ve made fewer mistakes.)
رسمی): She likes it.)
(رسمی: I feel really tired.)
(رسمی: You did well.) |
|
انگلیسی رسمی | انگلیسی غیر رسمی |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ویدیوی عبارات رسمی و غیر رسمی
۳۶ عبارت غیر رسمی بسیار رایج
۱-People in glass houses shouldn’t throw stones
معنی: برای موقعیت هایی که نباید از کسی برای اشتباهش انتقاد کنید زیرا خودتان هم همان اشتباه را مرتکب شده اید، بکار می رود. کسی که خودش آسیب پذیر است ، نباید به دیگران صدمه بزند.
: مثال She always criticized her friends for driving too fast, but she herself used to do it. At last, I told her, “People in glass house shouldn’t throw stones”.
۲-Can’t hold a candle to somebody / something
معنی:اگر شخصی نتواند برای دیگری کار درستی را انجام دهد ، پس از کسی برتری ندارد.
: مثال You can’t hold a candle to me when it comes to playing the piano.
۳-Rain cats and dogs
معنی: باران شدید.
: مثالIt is raining very hard. You will get all soaked the minute you step out.
۴-Cat got your tongue.
معنی: در مواقعی استفاده می شود که می خواهید از شخصی بپرسید که چرا صحبت نمی کند. موش زبانت را خورده.
: مثال Why did you come home so late last night? Answer me! Cat got your tongue.
۵-Out of the blue.
معنی: برای مواقعی که اتفاق خیلی ناگهانی رخ داده است. بدون پیش بینی، غیر منتظره.
: مثال Do you remember Jane? Well, she phoned me yesterday, completely out of the blue.
۶- As like as two peas in a pod
معنی: دقیقا مانند هم از لحاظ ظاهر، رفتار و … . مثل سیبی که از وسط نصف شده باشه.
مثال : The two sisters are as like as two peas in a pod.
۷- Bend over backward
معنی: سخت کوشی زیاد برای کمک کردن یا راضی نگه داشتن کسی. از هر اقدامی فروگزار نکردن.
:مثال For passing all the exams successfully, her parents bent over backward to help her.
۸- Under the table
معنی: پول زیر میزی برای انجام یک کار غیر قانونی و مخفیانه.
:مثال They paid him under the table so he wouldn’t have to pay taxes.
۹- Let the cat out of the bag
معنی: گفتن راز به کسی، مخصوصا بدون قصد و غرض. از دهن در رفتن.
: مثالI’m sorry. Jim knows about last week’s party. I’m afraid I let the cat out of the bag.
۱۰- Hit the nail on the head
معنی: برای گفتن چیزی که دقیقا درست است، استفاده می شود. وسط خال زدن .
:مثال A: I guess we need a lot of money to carry out the plan
۱۱- Go into a nosedive
معنی: یک افت و نزول شدید ناگهانی در قیمت، ارزش، یا وضعیت چیزی.
مثال : The economy went into a nosedive.
۱۲- Save somebody’s neck
معنی: کمک کردن به کسی برای فرار از یک شرایط سخت و خطرناک. نجات دادن.
مثال :Thanks for not letting the boss fire me. You save my neck in time.
۱۳- Leave somebody/something high and dry
معنی: high و dry باقی گذاشتن چیزی به معنای ترک کردن بدون کمک و برطرف کردن نیاز است. دست کسی را در پوست گردو گذاشتن.
مثال :She promises to help me with the dishes after the party, but she left me high and dry.
۱۴- A horse of a different colour
معنی: چیزی که کاملا از دیگری متفاوت است. یک موضوع کاملا متفاوت
مثال : I was talking about trees, not bushes. Bushes are a horse of different colour.
۱۵- Like a bull in a china shop
معنی: شبیه به یک گاو در یک مغازه چینی که همه چیز را به هم میریزد. به معنی بهم ریختن هر چیزی ، انداختن و شکستن و … . دست و پا چلفتی
:مثال Each time you enter the room, you knock something down. You’re really like a bull in a china shop.
۱۶- Be / get carried away
معنی: هیجان زده، عصبی ، خوشحال و … شدن که باعث می شود کنترل خود را هنگام صحبت کردن، انجام دادن کار ها از دست بدهید یا چیز هایی را فراموش کنید. زیاده روی کردن .
مثال : Calm down! Don’t get carried away. We have to sit down and talk sense.
۱۷- Speak of the devil
معنی: زمانی استفاده می شود که در مورد شخصی صحبت می کنید و آن شخص همان لحظه وارد اتاق می شود. اصطلاحا م یگویند که حلال زاده است.
:مثال Speak of the devil! We just mentioned your name before you stepped in.
۱۸- Get out of bed on the wrong side
معنی: احساس عصبانیت و کلافگی بدون دلیل، از دنده چپ بیدار شدن.
مثال :Why are you so grouchy today? Did you get out of bed on the wrong side?
۱۹- Keep your shirt on
معنی: برای زمان هایی استفاده می شود که می خواهید به فردی که عصبانی است، بگویید آرام باشد. صبور بودن .
مثال : Keep your shirt on! You’re next in line.
۲۰- Can’t make head or tail of something
معنی: ناتوانی برای فهمیدن کامل چیزی. سر در نیاوردن.
:مثالI can’t make head or tail of what you’re saying. Why don’t you speak more clearly?
۲۱- Be/feel like a fish out of water
معنی: احساس ناراحتی به دلیل این که حس می کنید به جایی یا شرایطی تعلق ندارید و در جا و شرایط درستی نیستید.
مثال :I felt like a fish out of water in my new school.
۲۲- Keep / put something on ice
معنی: پیش نبردن یک برنامه ریزی یا یک پیشنهاد برای یک مدت زمان خاص. به بعد موکول کردن.
مثال :I’m putting my plans for a new car on ice until I finish college.
۲۳- Pass the hat around
معنی: جمع کردن پول از یک گروه از افراد برای خرید یک هدیه برای کسی.
مثال :No matter how hard he tries, he won’t be able to pay his debts. I guess we’ll have to pass the hat around for him.
۲۴- Dog eat dog
معنی: زمانی که افراد با یکدیگر رقابت می کنند و هر کاری که می خواهند را انجام می دهند. بی رحمی .
مثال :It’s a dog eat dog world out there.
۲۵- Keep your ear to the ground
معنی: مطمئن شدن از این که می دانید در هر شرایطی چه اتفاقی می افتد. گوش به زنگ بودن.
مثال :I haven’t heard any more news, but I’ll keep my ear to the ground.
۲۶- Shake a leg
معنی: برای زمان هایی استفاده می شود که می خواهید به شخصی بگویید که عجله کند یا کاری را به سرعت انجام دهد. عجله کردن. دست جنباندن.
مثال :It’s getting late. Come on! Shake a leg.
۲۷- Drag your feet /heels
معنی: معطل کردن برای انجام دادن کاری، زیرا نمی خواهید آن را انجام دهید.
مثال :If you keep dragging your feet, you’ll miss the train.
۲۸- On its last legs
معنی: قدیمی یا در وضعیت بد و احتمالا دست کشیدن از کاری بزودی. نفس های آخر را کشیدن.
مثال :My car is its last legs. I have to get rid of it as soon as I can.
۲۹- Not have a leg to stand on
معنی: قرار گرفتن در شرایطی که نمی توانید حرفتان را ثابت کنید یا یک مدرک قانونی برای حرفتان بیاورید. نداشتن حتی یک دلیل خوب و منطقی برای ادعا.
مثال :If you didn’t sign a contract, you won’t have a leg to stand on.
۳۰- Cock and bull story
معنی: یک داستان سازی یا یک بهانه احمقانه و غیر واقعی اما واقعی جلوه دادن آن. آسمان و ریسمان بفتن و بهانه های عجیب و غریب آوردن.
مثال :Who the hell do you expect to believe your cock and bull story.
۳۱- Make a mountain out of a molehill
معنی: رفع جدی یک مشکل ، در حالی که خود مشکل آنقدر جدی نیست. چیزهای کم اهمیت را مهم شمردن.
مثال :She was only five minutes late! You’re making a mountain out of a molehill.
۳۲- Throw the book at somebody
معنی: مجازات کردن چندین باره یک شخص یا تغییر دادن جرم آن ها به دفعات.
مثال :If you get caught they’ll throw the book at you.
۳۳- Be up to your ears in work /problem /debt
معنی: کار ، مشکل و بدهی زیاد. تا خرخره در قرض و بدهی بودن.
مثال :I’m up to my ears in debt.
۳۴- The coast is clear
معنی: اگر ساحل مشخص باشد . یعنی باید بدون این که دیده شوید یا شما را دستگیر کنند، کاری را به انجام برسانید، یعنی کاری غیر قانونی را پنهانی انجام دادن.
مثال :Okay guys, you can come out of your hiding place now. The coast is clear.
۳۵- Snow job
معنی: عملی که باعث می شود افراد چیزی غیر واقعی را باور کنند. چابلوسی و فریب دادن.
مثال :That car dealer did a snow job on me by selling me a car that was a piece of junk.
۳۶- Pay lip service to somebody / something
معنی: بیان کردن حمایت یا موافقت با چیزی بدون داشتن مدرک. (صادق نبودن)
مثال :Don’t sit and pay lip service to human rights. Get busy.
منبع: چرب زبان
دیدگاهتان را بنویسید