در این مطلب واژه فلاد، اصطلاحات سیل در انگلیسی، هم معنی ها و مثال و روشهای استفاده در جمله را توضیح می دهیم.

سیل به انگلیسی می شود flood (فلاد) البته گاهی کلمه torrent هم به کار میرود (سیل همراه با باد شدید). سیل آمدن میشه flooding و سونامی به انگلیسی میشه tsunami (موقع تلفظ t اول خونده نمیشه و میگن سونامی) و خشکسالی Drought (درَوت) هست. طوفان به انگلیسی میشه storm و زلزله هم میشه Earthquake.

سیل در انگلیسی – Flood در جایگاه اسم

1-A rising and overflowing of a body of water especially onto dry land.  حجم رو افزایش و طغیان کننده آب که مخصوصا به سمت زمین های خشک سرازیر می شود

  • The flood inundated the whole area.  سیل تمام منطقه را زیر آب گرفت
  • A condition of overflowing  حالت سر ریزی
  • Rivers in flood  رودخانه های درگیر سیل

2- The flowing in of the tide   جریان مد

3- An overwhelming quantity or volume   مقدار یا حجم بسیار زیاد

مترادف ها

  • alluvion  سیل، ته نشینی
  • cataclysm  سیل بزرگ، زیر و رو شدگی
  • cataract  سیلاب
  • deluge  سیل، تندآب
  • flood tide  مد، برکشند
  • inundation  طغیان رود، سیل آب گرفتگی
  • Niagara  سیل، آبشار نیاگارا
  • overflow  سر ریز، طغیان
  • spate  سیل ناگهانی
  • torrent  تندآب، جریان شدید

مثال:

  • A flood inundated the whole area.  سیل تمام منطقه را زیر آب برد
  • The devastating flood of 1936  سیل ویرانگر سال 1936
  • The water has risen to flood level.   آب در حد سیل بالا آمده است
  • We’ve received a flood of mail.  ما خیل عظیمی نامه دریافت کرده ایم
  • A flood of phone calls.  انبوه تماسهای تلفنی
  • Seeing her again brought back a flood of memories.  دیدن دوباره او خاطرات زیادی را زنده کرد

Flood در جایگاه فعل

1-To cover with a flood   زیر آب بردن، غرقه کردن

2- A: To fill abundantly or excessively   به مقدار زیاد یا به شدت پر کردن

  • Flood the market  بازار را پر کنید

B: To supply an excess of fuel to (an engine, a carburetor, etc.) so that engine operation is hampered.   تامین سوخت بیشتر (موتور، کاربراتور و غیره) طوری که کارکرد موتور با مشکل مواجه شود / خفه کردن موتور

3 -To become filled with a flood   سیل زده شدن، غرق سیل شدن

مترادف ها:

  • deluge  سرازیر شدن
  • drown  غرق آب شدن
  • engulf  غوطه ور کردن
  • gulf  احاطه کردن
  • inundate  سیل گرفتن، در چیزی غرق کردن
  • overflow  لبریز کردن یا شدن
  • overwhelm  مستغرق کردن
  • submerse  در آب فرو کردن
  • swamp  غرق کردن یا شدن

مثال ها:

  • Heavy rains flooded the street.  باران های سهمگین خیابان را غرق آب کرد
  • The rivers are close to flooding.  رودخانه ها در شرف طغیان اند
  • The valley flooded after the heavy rains.  دشت بعد از باران های سنگین غرق آب شد
  • The plain floods every spring.  هر بهار دشت سیلابی می شود
  • The room was flooded with light.  اتاق غرق نور شده بود
  • The company plans to flood the market with this product.  شرکت قصد داشت بازار را با این محصول پر کند
  • The phone calls have been flooding in.  تماس های تلفنی زیاد شده اند
  • Refugees flooded into the camp.  پناه جویان به کمپ سرازیر شدند
  • Light flooded into the room.  نور به داخل اتاق سرازیر شد

word image 83875 2