عمه و خاله به انگلیسی
18 دی 1402
ارسال شده توسط گفتگوی ملل
عمه و خاله به انگلیسی – کلمه Aunt (آونت) هم معنی عمه می دهد هم خاله. دختر خاله و دختر عمه هر دوش میشه cousin (کازِن). عمو میشه uncle (آنکِل). عزیز عمه یا عزیز خاله میشه aunt’s dear و نفس خاله/نفس عمه میشه aunt’s breath.
- این کلمه در انگلیسی یک اسم قابل شمارش (countable noun) محسوب می شود.
- تلفظ امریکایی: /ænt/
- تلفظ بریتیش: ɑːnt//
- حالت غیر رسمی (informal) : عمه جون (auntie)، (aunty)
تعریف کلمه aunt در انگلیسی
- the sister of someone’s father or mother, or the wife of someone’s uncle or aunt. خواهر پدر یا مادر یا همسر عمو و دایی، یا عمه
مثال:
- I have an aunt in Australia. من یک عمه در استرالیا دارم
- This is my aunt Camille. این عمه من کامیل است.
- [ as form of address ] do you want some tea, aunt allice? (خطاب به او) آیا کمی چای می خواهید عمه آلیس؟
مترادف ها، متضادها و مثالهای مختلف برای کلمه aunt
فامیل نَسبی (relative)
- All my relatives gather every year for a family reunion. همه خویشاوندان من هر سال برای یک مهمانی خانوادگی دور هم جمع می شوند
وابستگان فامیلی (extended family)
- He has a very large extended family. او خانواده بزرگ و پر جمعیتی دارد
نسبت خویشاوندی (relation)
- She is a distant relation of his, though I don’t quite remember how. او یک نسبت خانوادگی دوری با وی دارد، ولی من به طور دقیق رابطه فامیلی شان را نمی دانم
قوم و خویش (هم خون) (kin)
- He remained true to his kin. او تنها بازمانده حقیقی از قبیله اش است
طرف مادر / پدر (از خانواده) (mother’s/father’s side (of the family)
- I have aunts and uncles on my mother’s side of the family. من از سمت خانواده مادری ام خاله و دایی دارم
مثالهای بیشتر
- After my aunt died, we arranged for her house to be cleared . بعد از فوت عمه ام، قرار گذاشتیم خانه اش را تمیز کنند
- We’re going to visit my aunt and uncle on Sunday . یکشنبه به دیدن عمه و عمو می رویم
- She has two rather aged aunts. او دو خاله نسبتا مسن دارد
- We used to spend the weekends at my aunt’s cottage in the country. ما آخر هفته ها را در کلبه عمه ام در روستا می گذراندیم
- We stopped off to visit my aunt and uncle in Boston. ما برای دیدن عمه و عمویمان در بوستون توقف کوتاهی داشتیم
- My aunt took me to the village, and they did the scars without my father’s consent. عمه من مرا به روستا برد و بدون این که پدرم بداند، علامت زخمی روی پوستم ایجاد کرد
- The fire took the lives of their aunt, grandfather, and three sisters. عمه، پدر بزرگ و سه خواهر آنها در آتش سوزی از دست رفتند
- New information and opportunities–and dates–come from e-mailing your aunt’s neighbor or having coffee with that friend of a friend from college. ما از اطلاعات و موقعیت های جدید و حتی قرار ملاقات ها، از طریق ایمیل همسایه عمه ام و یا نوشیدن قهوه با دوست یک دوستمان در کالج مطلع می شویم
- My aunt and my mom are not related. عمه من و مادرم خویشاوند هم نیستند
- It’s then off to see grannies, grandpas, uncles, aunts, cousins and so forth on the first two days of the new year. در دو روز اول سال نو مادر بزرگ ها، پدر بزرگ ها، عمو ها، عمه ها، عمو زاده ها و سایر اقوام خود را ببینید
- Lemon’s aunt and grandmother were often mistaken for white. عمه و مادر بزرگ لیمون اغلب از روی رنگ سفید پوستشان اشتباه گرفته می شوند
- I told my parents, aunts, and uncles about it but to no avail the bullying did not stop. من از تهدید و زورگویی او به پدر و مادر، عمه ها و عمو هایم گفتم، اما فایده ای نداشت
- The grandmother and aunt say they didn’t realize what was inside. مادربزرگ و عمه می گویند که متوجه نشدند چه چیزی داخلش بود
- We all went up there, we had dinner together, her aunts were there. همه ما به آنجا رفتیم، با هم شام خوردیم، عمه هایش هم آنجا بودند
- And my aunt ended up snatching me up and putting me in the car. و در نهایت عمه ام مرا گرفت و سوار ماشین کرد
- Just like the gratitude that my friend’s aunt demonstrated in her last days. درست مثل حالت سپاس گذاری که عمه دوست من در آخرین روزهایش از خود نشان داد
دیدگاهتان را بنویسید