آموزش همه اصطلاحات انگلیسی با اعضای بدن +معنی
اصطلاحات عنصر جذابی در زبان انگلیسی بوده و اصطلاحاتی که اعضای بدن را مورد اشاره قرار میدهند، قادر به ترسیم تصویری سرگرم کننده در ذهن شما خواهند بود. اصطلاحات رایجی که اعضای بدن در آن ها به کار رفته است، روش با نمکی برای رساندن منظور شماست، هرچند برخی آن ها نظیر “Break a leg” (پا شکستن به معنای آغاز کاری) ممکن است در نگاه اول بی رحمانه به نظر برسد.
اصطلاحات فراوانی در زبانی انگلیسی، اعضای بدن را مورد اشاره قرار میدهند. رایج ترین ها عبارتند از:
Break a leg (بترکونی!):
به معنای آرزوی موفقیت برای کسی کردن است (به طور خاص در میان بازیگران به کار میرود).
- We told her to break a leg before she went out on stage for her first performance. پیش از اینکه برای اولین اجرای خودش به روی صحنه بره، بهش گفتیم که بترکونه
Cry your heart out (زار زار گریه کردن):
در معنی به سختی گریه کردن در ارتباط با کسی یا چیزی میباشد.
- I cried my heart out when he broke up with me. وقتی باهام کات کرد، زار زار گریه کردم
My lips are sealed (دهنم قرصه!):
به این معناست که شما رازی را پیش خود دارید.
- When she confided in me that she was switching jobs and no one knows, I told her my lips are sealed. وقتی کسی نمیدونست اون داره شغلش رو عوض میکنه و به من اعتماد کرد، بهش گفتم که دهنم قرص میمونه
Pat on the back (دمت گرم):
به معنای رفتاری است که به منظور قدردانی و تشکر از کسی صورت میگیرد.
- I gave him a pat on the back for all his hard work. برای تمام کارهای دشوارش از او قدردانی کردم
Pull one’s leg (شوخی کردن، سر به سر گذاشتن):
به معنای شوخی کردن و سر به سر کسی گذاشتن است.
- I was just pulling your leg, I am not giving away your new bike! فقط داشتم باهات شوخی میکردم، نمیخوام دوچرخه جدیدت رو ردش کنم بره
Sweet tooth (شیرینی دوست):
به معنای علاقه به خوراکی های شیرین است.
- I bought tons of candy because I have such a sweet tooth today. امروز حسابی دلم چیزای شیرین میخواد! برای همین ی عالمه آبنتات خریدم
See eye to eye (هم عقیده بودن/ تفاهم داشتن):
به معنای موافقت در رابطه با مسئله ایست.
- His dad and him never saw eye to eye on any matters relating to politics. اون و پدرش هیچ وقت سر مسائل سیاسی با هم تفاهم نداشتن
Look down your nose (چشم و ابرو اومدن!):
در معنای رفتار کردن به گونه ایست که خود را برتر از دیگران بدانید.
- She is so arrogant and looks down her nose at everyone she meets. انقدر مغروره که هر کسی رو میبینه چشم و ابرو میاد
Foot in mouth (حرف بی جا زدن!):
به معنای گفتن حرفی یا انجام کاریست که به شخص دیگری توهین کند.
- He put his foot in his mouth when he called her the wrong name for the second time that day. دیگه وقتی برای دومین بار در اون روز با اسم اشتباهی صداش زد، حرف بی جایی زده بود
Cost an arm and a leg (قیمت جون آدمیزاد):
به معنای بسیار گران بودن چیزیست.
- The tires on my car cost me an arm and a leg to get replaced. تعویض لاستیک های ماشینم به قیمت جون آدمیزاد واسم آب خورد
Give the cold shoulder (تحویل نگرفتن/ کم محلی کردن):
به معنای نادیده گرفتن کسی است.
- I could tell she was giving me the cold shoulder since she didn’t even say hello at the party. میتونم بگم تحویلم نمیگرفت چون حتی توی مهمونی بهم سلام نکرد
Get off my back (دست از سرم بردار):
در این معنی به کار میرود که به کسی بگویید از انتقاد کردن و دیکته کردن کارها دست بردارد.
- She told him to get off her back and stop lecturing her on what she wanted to do with her life. بهش گفت دست از سرش برداره و براش ازینکه باید با زندگیش چیکار کنه سخنرانی نکنه
Play it by ear (ببینیم چی پیش میاد!):
به معنای انجام کاری، بدون آمادگی قبلی است.
- We had no plans for the evening so we were just going to play it by ear and see where we ended up. برنامه ای برای عصر نداشتیم برای همین گفتیم ببینیم چی پیش میاد و کارمون به کجا میکشه
Cold feet (جفت کردن):
به معنای تردید کردن/ترسیدن در ارتباط با موضوعی میباشد.
- The groom got cold feet and didn’t show up for his wedding. داماد ترسیده بود و به مراسم عروسیش نیومده بود
A sight for sore eyes (دیدنت مایه دلگرمیه، چشم ما رو روشن کردی):
به معنای آن است که شما از دیدن شخصی، شادمان شده اید.
- I haven’t seen my cousin for years and she was a sight for sore eyes when we finally reunited over the summer. چند سالی میشد که پسرعموم رو ندیده بودم، تا اینکه چشممون روشن شد و نهایتا در طول تابستون با هم بودیم
Off the tip of my head (یه چیزی پروندن):
به معنای ناخودآگاه حرفی زدن میباشد.
- Off the top of my head, I would say the answer was one hundred. چیزی که توی ذهنمه رو بخوام بگم، به نظرم جوابش میشه صد
Keep your chin up (سرت رو بالا بگیر):
به این معناست که سرحال و امیدوار باش.
- I told her to keep her chin up and try out for the team again next year. بهش گفتم سرش رو بالا بگیره و برای تیم سال بعد تلاش کنه
Bite your tongue (زبونتو گاز بگیر):
به معنای منع کردن خود از گفتن حرفیست.
- I had to bite my tongue when she was claiming credit for the team’s hard work. وقتی داشت برای کار دشوار تیم، درخواست اعتبار میکرد، زبونمو گاز گرفته بودم که چیزی نگم
Drag your feet (این پا اون پا/ تعلل کردن):
به معنای انجام دادن کاری به آرامی یا بی میلی است.
- He was dragging his feet over ending the relationship, as he didn’t want to hurt her. از اونجایی که نمیخواست به دختره آسیبی بزنه، برای پایان دادن به رابطه این پا اون پا میکرد
Cross your fingers (خدا خدا کردن):
به معنای امیدواری به یک نتیجه یا خروجی مثبت است.
- I was crossing my fingers that his test results were fine. خدا خدا میکردم که نتایج امتحانش خوب باشن
شما میتوانید از اصطلاحات شامل اعضای بدن جهت بیان افکار خود به شیوه ای با نمک و غیرمستقیم استفاده کنید. اصطلاحات به طرز شایعی در مکالمات، به منظور جلب توجه اطرافیان و شرح دادن افکار تان به شیوه ای تمثیلی به کار میروند.
فرهنگ لغت شما مثال های بیشتری از انواع گوناگون اصطلاحات را شامل میشود. به دنبال اصطلاحات با مزه در مورد زمان یا برخی اصطلاحات شیرین عاشقانه بگردید. چیز دیگری به ذهن تان میرسد؟
منبع:چرب زبان
دیدگاهتان را بنویسید