پروانه به انگلیسی می شود butterfly (باتِرفلای) که البته هم معنی های مختلفی هم دارد که هم برای حرکت ورزشی پروانه استفاده میشه هم حشره پروانه. پروانه من میشه my butterfly و بال پروانه هم میشه butterfly wing و در این مطلب چند نکته گرامری، ساخت جمله یا متن کوتاه با پروانه و نکات جالب رو از دست ندین.

Butterfly‌ در قالب اسم

جمع این کلمه Butterflies است.

1-any of numerous diurnal insects of the order Lepidoptera, characterized by clubbed antennae , a slender body, and large, broad, often conspicuously marked wings.   هر حشره ای از دسته لپیدوپرا که در روز فعالیت می کند و شاخک های چماغی شکل، بدن باریک و بال های بزرگ پهنی دارد که معمولا مشخص و قابل توجه است

2- a person who flits aimlessly from one interest or group to another:   شخصی که بی هدف از یک گرایش یا گروه به دیگری می رود

  • a social butterfly.   یک فرد اجتماعی و برون گرا

3- butterflies, (used with a plural verb) Informal. a queasy feeling, as from nervousness, excitement, etc.   احساس تهوع به خاطر فشار عصبی و هیجان (این کلمه غیر رسمی است)

4- a racing breaststroke, using a dolphin kick, in which the swimmer brings both arms out of the water in forward, circular motions.   مسابقه شنای پروانه که از ضربه پای دلفین الهام گرفته می شود و شناگر هر دو دست را بیرون آب به سمت جلو و به صورت دایره ای حرکت می دهد

5- Carpentry. butterfly wedge.   نجاری/ برش از درازا

6- Sculpture. an X-shaped support attached to an armature.   پیکره/ مجسمه، یک پایه X‌ شکل که به یک میله فلزی وصل شده است

7- one of the swinging brackets of a butterfly table.   پایه هلالی الاکلنگی میز پروانه ای

8- Movies. a screen of scrim, gauze, or similar material, for diffusing light.   صفحه نمایش یا پرده ای که از پارچه آستری، گاز یا مواد مشابه ساخته شده تا نور را منتشر کند (مربوط به فیلم)

Butterfly‌ در قالب فعل

9- Cooking. to slit open and spread apart to resemble the spread wings of a butterfly.   بریدن و پهن کردن گوشت؛ به طوری که شبیه بال های باز شده یک پروانه به نظر برسد (پخت و پز)

Butterfly‌ در قالب صفت

10- Cooking. split open and spread apart to resemble a butterfly:   گوشت از وسط باز شده طوری که به شکل پروانه در بیاید/ پروانه ای

  • butterfly shrimp; butterfly steak.   میگو پروانه ای، استیک پروانه ای

کلمات نزدیک به Butterfly

  • Butterfield   پروانه ای شده
  • butterfingers   دست و پا چلفتی
  • butterfish   ماهی هایی که فلس آن ها از لایه لیز و لعاب مانندی پوشیده شده است
  • butterflies   جمع پروانه
  • butterflies in one’s stomach   نگرانی/ دلشوره
  •  butterfly ballot   برگه راءیی که با یک عطف مرکزی به دو بخش تبدیل شده است
  •  butterfly bomb   بمب پروانه ای
  •  butterfly bush   بوداله ( درختچه )
  • butterfly chair   صندلی پروانه ای
  •  butterfly closure   یک نوع چسب بانداژ به شکل پروانه ای که برای بسته نگه داشتن بریدگی های سطحی و کوچک استفاده می شود

کلمات مرتبط با Butterfly

  • ant   مورچه
  • aphid   شته
  • bee   زنبور
  • beetle   سوسک
  • Cockroach   سوسک حمام
  • dragonfly   سنجاقک
  • flea   کک
  • fruit fly   پشه یا کرم میوه
  • Gnat   پشه
  • grasshopper   ملخ
  • ladybug   کفش دوزک
  • tick   کَنه
  • peck   سوراخ کردن

Butterfly در جمله

  • South Florida’s Big Cypress National Preserve is as good a spot to see the butterflies as any.   حفاظت‌گاه ملی درختان سرو بزرگ فلوریدا جنوبی، مثل هر مکان دیگری برای دیدن پروانه‌ ها مکان خوبی است
  • It’s not all honey and butterflies in our relationship with insects.   رابطه ما با حشرات فقط به عسل و پروانه ها خلاصه نمی شود
  • Someone who likes their alone time might not have a brain response that is as strong as someone who is a social butterfly.   کسی که تنهایی را ترجیح می دهد؛ ممکن است به اندازه یک فرد اجتماعی، واکنش ذهنی نداشته باشد
  • This technology was demonstrated in artistic replicas of dancing butterflies, fluttering leaves , and blooming flowers at the Korea Advanced Institute of Science and Technology.   این فناوری نسخه هنری جایگزین پروانه‌های رقصنده، برگ‌های لرزان و گل های به شکوفه نشسته در موسسه علوم و فناوری پیشرفته کره به نمایش گذاشته شد
  • Scientists have observed insects — especially butterflies, bees and flies — crawling into the eyes of animals.   دانشمندان مشاهده کرده اند که حشرات به ویژه پروانه ها، زنبور ها و مگس ها، به داخل چشم حیوانات خزیده اند
  • So, to commemorate her 75th birthday, the two got matching butterfly tattoos on their wrists.   در نتیجه، به مناسبت تولد 75 سالگی اش، این دو خالکوبی پروانه مانند را روی مچ دستش انجام دادند
  • This video remedies that injustice, showcasing an owl doing a butterfly stroke in Lake Michigan.   این ویدیو اثر منفی این بی عدالتی را جبران می کند و جغدی را در حال شنای پروانه در دریاچه میشیگان نشان می دهد
  • A small wooden cabinet with two butterfly doors held ropes and chains, candles.   یک کابینت چوبی کوچک با دو در پروانه ای ، طناب و زنجیر، شمع را در خود جای داده بود
  • The labels included a picture of a butterfly on a blade of grass.   برچسب ها شامل تصویری از پروانه بر روی لبه تیز علف بود
  • She became my sweetheart , temporarily; but a born butterfly, she soon fluttered away, leaving me disconsolate—for a time!   او به طور موقتی و برای مدت کوتاهی یار من شد. اما مثل یک پروانه تازه متولد شده خیلی زود پر زد و من را برای مدتی نا امید کرد

word image 36

ریشه کلمه butterfly

این واژه به قبل از سال 1000 میلادی بر می گردد. در دوران انگلیسی میانه Boterflye و انگلیسی کهن، buttorflēoge بوده است.