زیبا به انگلیسی می شود Beautiful (بیوتیفول) البته بیش از 50 واژه دیگر هم در این مورد استفاده می شود که البته رایج ترین شان همین بیوتیفول است. در این مطلب بیش از 20 روش رایج برای گفتن زیبا و تعریف کردن را توضیح می دهیم.

having an attractive quality that gives pleasure to those who experience it or think about it  داشتن جذابیتِ کیفی برای کسانی که آن را تجربه می کنند یا به آن فکر می کنند؛ لذت بخش بوده و حس خوشایندی می دهد. منبع

  • I thought she was the most beautiful woman I’d ever seen.   من فکر کردم او زیباترین زنی بود که دیده ام
  • The scenery around here is beautiful.   منظره اطرافِ این جا زیبا است
  • We heard beautiful music every night.   ما هر شب به یک موسیقی زیبا / گوش نواز گوش می دادیم
  • It was a beautiful plan.   برنامه خوبی بود

3 تعریف اصلی Beautiful

1-very attractive   خیلی جذاب

  • a beautiful woman   یک زن بسیار جذاب
  • breathtakingly beautiful scenery   چشم انداز به شدت زیبا و چشم گیر
  • She was wearing a beautiful dress.   او یک پیراهن بسیار زیبا می پوشید

مترادف های Beautiful

Attractive

  • Her husband is really attractive.   همسرِ او واقعا جذاب بود

Good-looking

Handsome

  • He’s so handsome.   او خیلی خوش تیپ است

Pretty

  • Your daughter is very pretty.   دختر تو خیلی زیباست

Gorgeous

  • You look gorgeous in that dress!   تو در آن لباس شگفت انگیز به نظر می رسی

2-very pleasant   خیلی دلپذیر/ خوشایند/ مطبوع

  • a beautiful piece of music   یک قطعه موسیقی دلپذیر
  • beautiful weather   هوای مطبوع و دلپذیر

3-very kind   خیلی خوب/ بسیار محبت آمیز

  • You did a beautiful thing in helping those poor children.   تو کار بسیار محبت آمیزی در حق آن بچه های فقیر انجام دادی

نمونه جملات دیگر

  • The mansion is set in 90 acres of beautiful, unspoilt countryside.   این عمارت در90 هکتار از زمین های حومه زیبا و بکر واقع شده است
  • For me, Venice is the most beautiful city in Europe.   به نظر من، ونیز زیباترین شهر اروپا است
  • It’s a beautiful dress, but it’s ludicrously expensive.   پیراهن زیبایی است اما به طرز مضحکی گران است
  • The painting portrays a beautiful young woman in a blue dress.   این نقاشی یک زن جوان زیبا را با لباس آبی به تصویر می کشد
  • What a beautiful piece of music ! Who composed it?   چه قطعه موسیقی زیبایی! چه کسی آن را ساخته است

لغات و عبارات مرتبط با Beautiful

  • A sight for sore eyes   دیدن کسی یا چیزی مایه دلگرمی بودن ( اصطلاح )
  • Adorable   دلپذیر/ قابل پرستش
  • Adorbs   کوتاه شده Adorable
  • Aesthetic   زیبایی شناسانه/ هنری
  • Aesthetically   از نظر زیبایی شناسی
  • Disarming   مهر انگیز
  • Distinguished   ممتاز/ برجسته
  • Dreamy   رویایی
  • Elegant   برازنده/ زیبا و ظریف
  • Lovely   دوست داشتنی/ جذاب
  • Lusciously   به طرزی دل پذیر و خواستنی
  • Magnificent   با شکوه
  • Majestic   بزرگ/ باعظمت
  • Melting   جذاب / دوست داشتنی
  • Tasteful   خوش سلیقه
  • Tastefully   از روی سلیقه
  • Telegenic   خوش قیافه مخصوصا برای یک برنامه تلویزیونی
  • Tempting   اغواکننده/ هوس انگیز
  • To die for   جذاب / مطلوب ( اصطلاح )

اصطلاحات رایج با کلمه Beautiful

  • The beautiful game   اسمی مستعار برای بازی فوتبال
  • The beautiful people   اشاره به افراد معروف یا پول دار دارد که سبک زندگی لوکس و لاکچری دارند

قید با Beautiful

Beautifully

  • She sings beautifully.   او به طرز زیبایی می خواند

نمونه جملات با Beautiful

  • It’s going to be very beautiful and very poetic.   قرار بود بسیار زیبا و شاعرانه باشد
  • He said he has a beautiful wife who supports him and knows what he did and didn’t do.   او گفت زن زیبایی دارد که حمایتش می کند و می داند چه کارکرده و چه کار نکرده است
  • She blames the beautiful lifestyles often shown in the media.   او از سبک زندگی های جذاب و فریبنده ای که در فضای مجازی نمایش داده می شود؛ انتقاد می کند
  • By breaking those rules , we can create technology that is more than merely useful or beautiful or natural.   با نقض آن قوانین، می توانیم فناوری به وجود بیاوریم که چیزی فراتر از این که صرفا کاربردی باشد، زیبا یا طبیعی هم به نظر برسد

word image 18

20 تا از رایج ترین کلمات برای گفتن زیبا (بجز Beautiful)

1-Aquiver: هراسان/ نگران / لرزان

2-Kerfuffle : الم شنگه/ جنجال

3-Mellifluous : شیرین سخن / خوش زبان

4-Ineffable : غیر قابل وصف

5- Hiraeth: دلتنگی برای خانه ای که هیچ وقت وجود نداشته یا نمی توانی به آن برگردی.

6- Nefarious: زشت / ناهنجار

7- Somnambulist: کسی که در خواب راه می رود.

8-Epoch : عصر/ دوره

9-Sonorous : پر صدا/ پر طنین

10- Serendipity: نعمت غیر منتظره / امداد غیبی

11- Limerence: عشق کاذب/ عشق افلاطونی

12- Bombinate: وزوز کردن

13- Ethereal: آسمانی/ اثیری

14- :Illicit نامشروع/ غیرقانونی

15- Picturesque: زیبا/ دیدنی/ خوش منظره

16- Petrichor: بوی خاک باران خورده

17-Iridescent: رنگین کمانی

18-Epiphany: جرقه زدن یک ایده در ذهن

19-Supine: بی حال/ به پشت خوابیدن

20-Dappled: خال خالی/ چیزی با لکه های رنگارنگ