در این مطلب همه مترادف ها، نکات استفاده از آنها در جمله با مثال توضیح داده می شود. Reference چهار معنی اصلی دارد: رجوع، بازگشت، توصیه نامه، اشاره کردن. 

  • تلفظ: /ˈrɛf(ə)rəns/
  • نوع کلمه: اسم (noun)، فعل (verb)

تعریف reference در انگلیسی

1- (Verb): Refer to اشاره کردن به، رجوع به

2- (Noun): A remark that calls attention to something or someone.

(فعل): سخنی که باعث جلب توجه به کسی یا چیزی می شود

3- (Noun): A formal recommendation by a former employer to a potential future employer describing the person’s qualifications and dependability.

(اسم): توصیه نامه رسمی از طرف کارفرمای سابق به کارفرمای بالقوه آینده که در آن شرایط و قابل اعتماد بودن فرد را توضیح می دهد

4- (Noun): (computer science) the code that identifies where a piece of information is stored.

(اسم): (در علوم رایانه) کدی که مشخص می کند بخشی از اطلاعات کجا ذخیره شده است

5- (Noun): An indicator that orients you generally.

(اسم): شاخصی که به طور کلی شما را به سمتی هدایت می کند

6- (Noun): A book to which you can refer for authoritative facts.

(اسم): کتابی که می توانید برای دستیابی به حقایق معتبر به آن مراجعه کنید

7-(Noun): A short note recognizing a source of information or of a quoted passage.

(اسم): یادداشت کوتاهی که منبع اطلاعات یا متن نقل شده را شناسایی می کند

جملات نمونه

1- He referenced his colleagues’ work.  او به کارهای همکارانش اشاره کرد

2- The speaker made several references to his wife.  سخنران چندین بار به همسرش اشاره کرد

3- It is used as a reference for comparing the heating and the electrical energy involved.  این به عنوان مرجعی برای مقایسه گرمایش و انرژی الکتریکی مورد استفاده قرار می گیرد

4- He states that a comparison of two ‘objects’ requires a third ‘object’ as a point of reference.  او اظهار می دارد که مقایسه دو «شیء» مستلزم «شیء» سومی به عنوان نقطه مرجع است

5- When she made reference to the tragic story, the whole room burst into tears.  وقتی او به این داستان غم انگیز اشاره کرد، تمام اتاق به گریه افتاد

6- There is a long list of references at the end of the article.  در انتهای مقاله فهرست بلند بالایی از منابع وجود دارد

7- I’m often asked to provide references for ex-employees.  اغلب از من خواسته می شود که برای کارمندان سابق توصیه نامه ارائه کنم

8-What references did you use for this research?  برای این تحقیق از چه منابعی استفاده کردی؟

9-He made the whole speech without reference to the notes in front of him.  او تمام سخنرانی را بدون رجوع به یادداشتهای پیش رویش انجام داد

10-He didn’t make any reference to the new product in his report.  او در گزارشش هیچ اشاره ای به محصول جدید نکرده است

مترادفهای (Synonyms) کلمه Reference

  • Cite ذکر کردن، رجوع کردن
  • Mention اشاره، اشاره کردن
  • Character توصیه نامه
  • Character reference توصیه نامه
  • Address نشانی، آدرس دادن
  • Computer address آدرس کامپیوتر
  • Reference point نقطه مرجع
  • Point of reference نقطه مرجع
  • Book of facts کتاب حقایق
  • Reference book کتاب مرجع
  • Reference work کار مرجع
  • Citation نقل قول، ذکر، استناد
  • Credit نقل قول
  • Quotation نقل قول
  • Acknowledgment تایید، تصدیق