آرامش در انگلیسی می شود Peace (پیس) یا خیلی رسمی و ادبی ترش میشه peace of mind ضمنا سکوت میشه silence (سایلِنس) که کمی با آرامش فرق داره و فقط بی صدایی رو میگن در حالیکه آرامش همراه با سکوت ذهن هم هست. ضمنا آرامش قلبم میشه peace of my heart و آرامش زندگیم میشه peace of my life و آرامش روح میشه peace of soul آرامش روحم میشه peace of my soul و آرامش جانم میشه peace of my mind و ارامش ابدی میشه eternal peace.
البته چند روش دیگر برای گفتن ارامش و عبارات مرتبط باهاش وجود دارد که در این مطلب همه این هم معنی ها، نکات گرامری و حقایق جالب را توضیح می دهیم.
آرامش در انگلیسی – تعاریف و کاربردهای مختلف کلمه PEACE
1-Freedom from war and violence, especially when people live and work together happily without disagreements: رهایی از جنگ و خشونت مخصوصا وقتی که مردم بدون اختلاف با هم زندگی و در کنار هم کار کنند
- peace talks/proposals مذاکرات صلح آمیز/ پیشنهادات صلح آمیز
- a peace conference/initiative کنفرانس صلح / عقیده صلح آمیز
- Now that the war is over may there be a lasting peace between our nations. حالا که جنگ تمام شد؛ امیدوارم صلح پایداری بین ملت هایمان برقرار باشد
- Peace lasted in Europe for just over 20 years after 1918 before war broke out again. صلح در اروپا بیش از 20 سال؛ یعنی بعد از سال 1918 و قبل از این که جنگ دوباره شروع شود، ادامه یافت
- She’s very good at keeping (the) peace within the family. او در برقراری صلح بین اعضای خانواده خیلی خوب است
- The police act on the public’s behalf to keep the peace. پلیس به طرفداری از مردم برای حفظ آرامش وارد عمل می شود
- They had worked for peace during the long era of conflict. آن ها در طول دوره طولانی درگیری؛ برای صلح تلاش کرده بودند
- Do you think they ‘ll ever find a way of bringing peace to the region? آیا فکر می کنید که آن ها هیچ وقت راهی برای ایجاد صلح در منطقه پیدا نخواهند کرد
- Few observers believe that the treaty will bring a lasting peace to the region. تعداد کمی از ناظران باور دارند که این معاهده صلحی پایدار برای منطقه را به ارمغان خواهد آورد
- The United Nations has exerted its authority to restore peace in the area. سازمان ملل اقتدارش را برای بازگرداندن صلح در منطقه به کار گرفته است
- The war was followed by a long period of peace and prosperity. جنگ بعد از یک دوره طولانی صلح و رفاه شروع شد
کلمات و عبارات مرتبط با peace
- Antebellum آرامش قبل از جنگ
- Battle – scarred جنگ زده
- Bellicose جنگجو
- Bellicosity جنگ طلبی
- Belligerence جنگ گرایی
- Conflagration حریق بزرگ
- germ warfare جنگ میکروبی
- gung-ho مشتاق
- holy war جنگ مقدس
- jungle warfare نزاع جنگل
- Peacekeeping حفظ صلح
- phoney war جنگ زرگری
- Sinew زور
- sinews of war بودجه لازم برای تامین سلاح در طی جنگ
- Smokescreen حیله ای برای پنهان کردن حقیقت
- Star Wars جنگ ستارگان
- Tactic فن جنگ
- Tactically ماهرانه/ مدبرانه
- the Great War جنگ جهانی اول
- World War II جنگ جهانی دوم
- You’ll need peace and quiet to study. شما برای مطالعه به سکوت و آرامش نیاز خواهید داشت
- He says he’s at peace when he’s walking in the mountains. او می گوید وقتی در کوه ها قدم می زند ، آرامش دارد
- Go away and leave us to finish our dinner in peace. برو و بگذار شام مان را در آرامش تمام کنیم
- For everyone’s peace of mind go back and check that you locked the door. برای آرامش خاطرِ همه برگرد و قفل در را چک کن
- There’ ll be no peace until she gets what she wants. تا زمانی که او به چیزی که می خواهد نرسد، آرامشی وجود نخواهد داشت
- I didn’t agree with what she said but I held my peace ( = did not say anything). من با چیزی که او گفت موافق نبودم اما آرامشم را حفظ کردم
- Sarah seemed to have a profound sense of inner peace. سارا درک عمیقی از آرامش درونی دارد
- The peace of the village has been shattered by juggernauts thundering through it. آرامش دهکده به خاطر غرش هیولا در آن جا به هم ریخته است
- He simply wants to live out the rest of his days in peace. او فقط می خواهد که بقیه روز های زندگی اش را در آرامش زندگی کند
- Leave your mother in peace to get on with her work now, please. لطفا مادرت را راحت بگذار تا به کارهایش برسد
- I go camping for some peace and quiet. من برای آرامش و سکوت به کمپینگ می روم
عبارات و کلمات مرتبط با Peace
- Balm مرهم
- Beatitude نیکبختی
- Calm آرامش
- Consonance سازش
- Coolness خونسردی
- Peaceably با آرامش
- Peaceful آرام / مسالمت آمیز
- Peacefully بدون آشوب
- Peacefulness امنیت/ آسودگی
- Quietness آرامش/ سکون
- Restfulness راحتی / آسودگی
- Sequestered منزوی
- Sleepiness خواب آلودگی
- Sleepy خواب آلود/ آرام
- Soothing تسکین دهنده
- Soothingly با نرمی
- the calm before the storm آرامش قبل از طوفان
- the dust settles بهتر شدن اوضاع / آب از آسیاب افتادن
- the lull before the storm آرامش قبل از طوفان
اصطلاحات رایج با Peace
- at peace در صلح / در آرامش
- be at peace with the world با دنیا در صلح بودن
- make peace ( with sb ) کنار آمدن با کسی
- make peace with sth با چیزی کنار آمدن
- peace of mind آرامش خاطر
3- freedom from war and violence: رهایی از جنگ و خشونت
- achieve/broker/promote peace: دستیابی به صلح/ حل و فصل کردن / ترویج صلح
- Failure to achieve peace in the Middle East was one of the Secretary of State’s major regrets. شکست در رسیدن به صلح در خاورمیانه یکی از افسوس های بزرگ وزیر امور خارجه بود
- at peace در صلح و آرامش
- The country is now at peace after nearly 30 years of civil war. کشور حالا بعد از حدود 30 سال جنگ داخلی، در آرامش است
- peace accord /agreement /deal توافق و صلح
- Officials say they hope to forge a peace agreement next year. مقامات می گویند که امیدوارند در سال آینده یک توافقنامه صلح رقم بزنند