لاغر در انگلیسی می شود Skinny (اِسکینی- البته این به معنی خیییلی لاغر یا به قول خودمون نی قلیون هست) و Slender (اِسلِندِر) هم استفاده می شود و Thin (ثین) هم کاربرد دارد. البته اسلندر پرکاربردتر است. لاغری می شود thinness یا skinniness یا slimness. ضمنا رژیم لاغری میشه Diet (دایِت) و کاهش وزن میشه weight loss (وِیت لاس) و لاغر اندام به انگلیسی هم میشه slim یا thin یا slender هر سه تاش کاربرد داره. در این مطلب چندین هم معنی دیگه، روش کاربرد در جمله و نکات فوق العاده جالب را مختصر آموزش می دهیم.

  • slender: باریک و لاغر
  • نوع کلمه: صفت (adjective)
  • تلفظ: \ ˈslen-dər \

تعریف کلمه slender در انگلیسی

1- Spare in frame or flesh especially : gracefully slight.   چیز ظریف و نحیفی که در یک چهارچوب یا یک جسم باشد

2- Small or narrow in circumference or width in proportion to length or height.   کوچک یا باریک از نظر محیط یا عرض در مقایسه طول یا ارتفاع

3- Limited or inadequate in amount or scope   محدود یا ناکافی از نظر مقدار یا دامنه

شکل های دیگر کلمه slender

  • slenderly (adverb)- باریک، لاغر (قید)
  • slenderness (noun)- لاغری (اسم)

مترادف های (Synonyms) کلمه slender

  • fine ظریف، نازک
  • hairline بسیار باریک، به باریکی مو
  • narrow باریک
  • needlelike مثل سوزن، به باریکی سوزن
  • paperthin به نازکی کاغذ
  • skinny لاغر
  • slim لاغر
  • slimjim لاغر اندام
  • thin لاغر، نازک
  • ultrathin خیلی لاغر، خیلی باریک

متضادهای (Antonyms) کلمه slender

  • broad گسترده، وسیع
  • fat چاق
  • wide پهن، عریض

نحوه انتخاب مترادف صحیح برای کلمه slender

  • کلماتی مثل THIN, SLENDER, SLIM, SLIGHT, TENUOUS به چیزی اشاره می کنند که ضخیم (thick)، پهن یا گسترده (broad)، فراوان (abundant) یا متراکم و پرپشت (dense) نیست.
  • واژه THIN به چیزی که از لحاظ سطح پهن نیست یا به لحاظ ضخامت قطر کمی دارد اشاره می کند و می تواند به معنای کمبود، عدم فراوانی و عدم غلظت چیزی هم باشد؛ مثلا می گوییم a thin wire (یک سیم باریک) یا a thin soup (سوپ رقیق).
  • SLENDER به معنای لاغری و کم وزنی است که اغلب با ظرافت و تناسب همراه است؛ به عنوان مثال: the slender legs of a Sheraton chair یعنی پایه های باریک صندلی شرایتون.
  • کلمه SLIM برای اشاره به لاغری و نشان دادن شکنندگی یا ناچیز بودن چیزی به کار می رود؛ مثلا: a slim volume of poetry (یک کتاب شعر باریک) یا a slim chance (یک فرصت کم).
  • واژه TENUOUS نیز روی نازکی، ظرافت و یا عدم وجود استحکام در چیزی اشاره می کند؛ مثلا a tenuous thread (یک رشته نازک).

مثال هایی از کاربرد کلمه slender در جمله

  • She has a slender figure.   او اندام باریکی دارد
  • a flower with a slender stem.   یک گل با ساقه باریک
  • an animal with a long, slender snout   حیوانی با پوزه بلند و باریک
  • Videos showed the worms slithering around one another in serpentine patterns while white light from fluorescent proteins indicating neuronal activity flickered on and off along the length of their slender bodies.   ویدئوها نشان می دهند که کرمها به شکل مارپیچ دور هم می لغزند و در همین حال، نور سفید ناشی از پروتئین های فلورسنت که نمایانگر فعالیت نورونی است، در سراسر بدنشان باریکشان روشن و خاموش می شود
  • But there’s enough left for archaeologists to tell that in its heyday, the boat would have been a relatively slender craft—7 meters long and about 1.5 meters wide—well-suited to navigating the rivers and canals of ancient Sumer.   اما برای باستان شناسان آنقدر (شواهد) باقی مانده که بگویند این قایق در دوران اوج خودش، یک کشتی نسبتاً باریک – با 7 متر طول و حدود 5.1 متر عرض – بوده که برای حرکت در رودخانه ها و کانال های سومر باستان مناسب بوده است
  • Super-slender skyscrapers, also known as pencil towers, became standout features of the Hong Kong skyline in the 1970s.   آسمانخراش های فوق العاده باریک که با نام برج های مدادی هم شناخته می شوند، در دهه 1970 به ویژگی های برجسته خط افق هنگ کنگ تبدیل شدند